دفتر مشاوره و راهنمایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند

دفتر مشاوره و راهنمایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند مفتخر است که خدمات روان شناسی را به دانشجویان و علاقه مندان ارائه می نماید

دفتر مشاوره و راهنمایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند

دفتر مشاوره و راهنمایی دانشگاه آزاد اسلامی واحد پرند مفتخر است که خدمات روان شناسی را به دانشجویان و علاقه مندان ارائه می نماید

بروشورها

مدیریت زمان

(اگر نتوانید وقت خود را برنامه ریزی کنید­، هیچ چیز دیگر را هم نمی­توانید اداره کنید. پیتردراکر)

مقدمه
زمان از جمله نعمت­های گرانبهایی است که نیازمند برنامه­ریزی دقیق می‌باشد. این امر ملاحظاتی را می‌طلبد و افرادی که قصد دارند وقت خود را برای انجام امور متنوع زندگی سازماندهی کنند، باید به چند نکته اساسی توجه نمایند:

 -   توجه به مفهوم فراطلایی زمان
-    از بین بردن عوامل مخرب زمان

-    جستجوی راه­حلهایی برای پیشگیری از اتلاف زمان و بکارگیری تدریجی آن­ها در زندگی شخصی و کاری
برای هر فردی در همه عرصه‌های زندگی وقت ارزشی فراطلایی دارد. ارزش گذاردن بر ثانیه‌های زندگی ، زیربنایی‌ترین قدم در راه کنترل و مدیریت زمان به شمار می‌آید و این به معنای حساسیت داشتن به زمان است. برای مشخص شدن این موضوع که ارزش وقت ، توسط شما درک می‌شود یا نه، به این سوال پاسخ دهید که آیا برای وقت و زمان خود واقعا ارزش قائل هستید یا نه؟ و دلایل آنرا برای خود مشخص کنید.

برای پاسخ دهی به این سوال ، لازم نیست ایده‌آل پروری کنید، بلکه واقعیتهای روزانه را که با آنها مواجهید، در نظر بگیرید و یادداشت کنید تا به یک خودشناسی اولیه نائل شوید.

برای اینکه به این امر واقف شوید که چقدر از زمان و سرمایه وجودی خود اطلاع دارید، می ­توانید بدون درنگ به این سوالات پاسخ دهید، البته سعی نکنید که محاسبه کنید:

۱. یک هفته چند ساعت است؟
۲. در یک هفته چند ساعت خواب طبیعی دارید؟
۳. در یک هفته چند ساعت رفت و آمد می‌کنید؟
۴. در یک هفته چند ساعت صرف غذا خوردن می‌کنید؟
۵. در یک هفته چند ساعت اوقات فراغت دارید؟
۶. در یک هفته چند ساعت مطالعه می‌کنید؟
۷. در یک هفته چند ساعت به نظافت شخصی اختصاص می‌دهید؟ (1)

عوامل مخرب زمان
وقت با سه نوع از عوامل مخرب روبروست که در این میان ، عادتهای غلط فرد ، مهمترین عامل مخرب زمان به شمار می‌آید. تجربه نشان داده است که با کنترل چند نوع از عوامل مخرب ، می‌توان سایر آفتها را نیز محدود کرد. برای شناسایی عوامل تخریبی زمان ، بایستی به بررسی و مطالعه منشها و روشهای خود پرداخت و آفات موجود را شناسایی کرد (1)

 چند مورد از رایج ترین عادات غلط یا به عبارتی عوامل اتلاف زمان عبارت است از:

1-گم کردن چیزهای مورد نیاز

2- تماس های تلفنی

3- تعلل ها

4- کاغذ بازیهای بی حاصل

5- مشکلات کاری

6- کمال طلبی

7- آشفتگی و عدم تمرکز (2)

* برای شناسایی آفتهای وقت ، بررسی عملکرد روزانه یکی از راه­های مناسب به شمار می‌آید که در این راستا ، فرد می‌تواند با یادداشت عملکرد روزانه خود و تجزیه و تحلیل آن در طول روزها ، هفته‌ها و ماهها ، اشکالات موجود را دریابد. چنانکه گفته شد، شناسایی آفتهای تخریبی زمان ، یک گام اساسی در راه مبارزه به شمار می‌آید و نکته اینکه، شناسایی این عوامل، برخی راه­­حلهای مناسب را نیز روشن خواهد کرد. برای مثال شاید فردی از روی عادت بیشتر از حد معمولی بخوابد و یا با تلفن صحبت کند و یا تلویزیون تماشا نمایدو... اینها را با یک برنامه ریزی و مدیریت می توان به حد نرمال رسانید (3).

* برای مبارزه با آفتهای مربوط به خلق و خوی افراد که زمان را تلف می‌کنند، بهترین راه ، برقراری یک انضباط شخصی مستمر است که موجب بروز تغییرات تدریجی در این راه می‌گردد. از آنجا که عادتهای نامناسب به صورت تدریجی شکل می‌گیرند و موجب تخریب زمان می‌گردند، لذا تغییر این عادات نیز در طول زمان میسر خواهد بود، بر این اساس ، بایستی سرلوحه کار در شناسایی و از بین بردن عوامل مخرب زمان باشد (1).

کنار گذاردن عادت­های اتلاف وقت ¬ جانشین ساختن عادات صرفه­جویی در وقت (2)

مدیریت زمان‏
مدیریت زمان مجموعه‌ای از مهارتهاست که شما را در استفاده مؤثر از زمان کمک می‌کنند (4). در واقع مدیریت زمان یعنی انضباط شخصی. پدیده نظم در مدیریت زمان و در زندگی انسان بسیار مهم و ارزشمند است، چرا که باعث می­شود انسان ازاین طریق بهتر و سریع­تر به مقصدها و هدف­های خود برسد و از اعتماد به نفس بالاتر بهره مندگردد. بنابراین در مدیریت زمان، نظم در سرلوحه­ی تمام امور قرار دارد.کلید طلایی و مهم­ترین و اساسی­ترین عوامل«مدیریت زمان»، «هدف» و «نظم» می­باشند (2)

  مزایای استفاده از مدیریت زمان

مدیریت زمان کمک می‌کند که تعیین کنید کدام یک از کارهایی که انجام می‌دهید مهمترین هستند. این عمل به شما این امکان را می‌دهد به برخی فعالیتها اولویت زیادی دهید و برخی از فعالیت‌ها را حذف کنید. هم‌چنین مدیریت زمان به شما کمک می‌کند که از طریق حذف مزاحمت‌ها و فعالیت‌های غیرضروری، مدت زمانی که واقعاً کار می‌کنید را افزایش دهید. یکی از وجوه رضایت بخش مدیریت زمان کاهش استرس در زندگی است. کاهش سطح استرس موجب بهبود سلامت روحی و جسمی می‌شود (4)

کج­فهمی­ها در مورد مدیریت زمان

یکى از مشکلات ما در زمینه کنترل زمان، این است که بسیارى از ما تصورى نادرست از مدیریت زمان و کاربرد آن داریم. آیا این موارد براى شما آشنا هستند؟
- مدیریت زمان، چیز خاصى نیست. من در کارم موفقم؛ پس مفهومش این است که از زمانى که در اختیار دارم، در حد مطلوب استفاده مى‏کنم.
ممکن است چنین باشد؛ اما چه بسا شما با رعایت اصول زمان در مدیریت، به مراتب موفق‏تر از این مى‏بودید. اگر به شما نشان داده شود که با رعایت اصول مدیریت زمان، بازدهى شما دو برابر مى‏شود، چه مى‏گویید؟

 - من از یک تقویم تنظیم برنامه و فهرست، استفاده مى‏کنم؛ آیا کافى نیست؟
این روشى است که اغلب افراد بدان توسل مى‏جویند که مى‏تواند باتلاقى فروبلعنده باشد. تقویم به شما مى‏گوید که امروز در کجا هستید و چه باید بکنید؛ اما در مورد آینده، چیزى نمى‏تواند انجام دهد و تقریباً غیرممکن است که چیزى از گذشته را یادآور شود. بب بهترین ابزار زمان در مدیریت، یک نظام منسجم به هم پیوسته است؛ نظرى که به شما امکان دهد تا اطلاعات لازم براى کار را کسب کنید؛ طرح‏ها و پروژه‏ها را دنبال کنید؛ نگاه و توجه‏تان به سوى هدف متمرکز شود و تصمیمات کلیدى، ضبط گردد.برخى، مدیریت زمان را خیلى جدى نمى‏گیرند و مى‏پندارند که این امر، شادى را از آنها مى‏گیرد؛ اما اگر فشار و کشمکش‏هاى عصبى، فراموش کردن قرارها، از دست دادن مهلت‏هاى تعیین شده و کارکردن تا نیمه‏شب، در نظر شما شادى زندگى است، با همه آنها خوش باشید.

- مدیریت زمان، آزادى آدمى را مى‏گیرد.
آزادى واقعى، از طریق انضباط به دست مى‏آید. فرض کنید به طور ناگهانى به شما پیشنهاد مى‏شود که به مدت یک هفته در خانه‏اى دولتى، در شیراز اقامت کنید و شما فقط دو روز فرصت دارید تا حرکت کنید. آیا آن‏قدر آمادگى دارید که در برنامه‏هایتان به گونه‏اى تجدیدنظر کنید تا بتوانید بروید؟
- مدیریت زمان، براى انجام برخى کارها خوب است؛ اما در کار من، خلاقیت وجود دارد و نمى‏توانم درگیر روزمرگى و امور جارى متعارف شوم.
مدیریت زمان، اساساً به معناى روزمرگى نیست؛ بلکه تأکید اصلى آن، بر انضباط فردى است. بهره‏گیرى مؤثر از زمان، به شما امکان مى‏دهد تا خلاقیت خود را به کار گیرید. این کار، شما را از نگرانى و امور کسالت‏بارى که مانع از اندیشه خلاق است، مى‏رهاند.- اصولى که براى اجراى مفاد مدیریت زمان، لازم است، بسیار دور و دراز است؛ من وقت ندارم به همه این اصول، عمل کنم.
درست است؛ وقت ندارید و درست است که تدوین برنامه روزانه که کارى جدید است، وقتتان را مى‏گیرد؛ اما وقتى با این کارها خو گرفتید، واقعاً وقت‏گیر نیست؛ چند دقیقه صرف وقت، موجب صرفه‏جویى چند ساعته مى‏شود (5)

·         باور داشته باشید مدیریت زمان یک افسانه است!

در واقع یک روز فقط و فقط 24 ساعت است و این 24 ساعت هم خواه ناخواه می‌گذرد. شما به جای تلاش برای مدیریت زمان، باید «خودتان را مدیریت کنید» برای انجام به موقع کارها. این راز بسیار مهم شما را وادار می‌کند به شخصیت خودتان دقیق‌تر بشوید.

·         به دنبال جاهایی بگردید که زمان را تلف می‌کنید.

اولین قدم این است که به دنبال سارقین زمان بگردید. ببینید کجا وقت‌تان به صورت نادرست هدر میرود و شما نمی‌توانید از آن زمان‌ها استفاده مناسبی در جهت بهره‌وری ببرید. خیلی وب‌گردی الکی می‌کنید؟ همیشه تلفن می‌سوزانید؟ به خداوندگار SMS تبدیل شدید؟ برای وقت‌گذاری کارتون‌هایی مانند فوتبالیست­ها را هم نگاه می‌کنید؟ انتظار هم دارید وقت کم نیاورید؟ ...(6).

این کار نباید از طریق حافظه انجام شود. ممکن است شما اکثریت زمان­های بیکاری خود را به یاد نیاورید یا قادر نباشید زمان­هایی را که صرف مکالمات طولانی می‌کنید دقیقاً بیاد آورید. برای ثبت نحوه گذراندن وقت می‌توانید از یک دفتر یادداشت، دفتر گزارش فعالیت یا یک دفتر برنامه‌ریزی با بخش‌های تفکیک شده به ساعت برای ردیابی فعالیتها استفاده کنید. نه تنها آنچه که در طول روز انجام می‌دهید بلکه احساس خود (خسته، پرانرژی، عصبانی، بی‌حال و ...) را ثبت کنید. هر وقت که فعالیت خود را تغییر می‌دهید، نوع فعالیت و زمان شروع آن را ثبت کنید(4).

·         برای تلاش‌هایتان برای مدیریت زمان هدف بگذارید.

یادآوری می‌کنم، توجه مدیریت زمان روی تغییر رفتارهای شماست و نه تغییر زمان [گام شماره یک].  یکی از بهترین جاها برای شروع این تغییر رفتار تلاش برای حذف جاهایی است که وقت شما الکی تلف می‌شود [گام شماره دو]. به طور مثال هدف می‌تواند نزدن SMS برای یک هفته باشد.

·         برنامه‌های مدیریت زمان‌تان را اجرایی و گسترده کنید.

باید این زمان‌های محدود را افزایش بدهید و در عین حال تعداد اهداف را هم زیاد کنید. برای مثال برای یک ماه نه SMS بزنید. نه برنامه‌های وقت‌گیر و بعضا وقت تلف‌کن تلوزیون را نگاه کنید. نه وبگردی بیهوده کنید و نه … (6).

·         بعد از رعایت موارد بالا، مهم‏ترین نکته در مدیریت زمان، این است که هدف مشخصى در کارهایتان مشخص نمایید.

ضرب‏المثلى مى‏گوید: «اگر نمى‏دانید کجا مى‏روید، مهم نیست که کدام راه را انتخاب مى‏کنید» و مى‏توان اضافه کرد که «مهم نیست که براى رسیدن به جایى که نمى‏دانید کجاست، چه قدر زمان صرف مى‏کنید».  بدون هدف، سراسر زندگى شما، بى‏ثمر، بى‏فایده و بدون اثر خواهد بود و بدون تعیین زمان، حتى ساده‏ترین هدف‏ها دست‏نیافتنى مى‏شوند (5).

·         اهداف و کارهایتان را اولویت‌ بندی کنید.

اهداف و کارهای‌تان را اولویت‌بندی کنید. مسلما به کارهایی برمی‌خورید که سریع‌تر باید انجام شوند یا کارهایی که اگر عقب بیافتند ضرر بیشتری را به شما تحمیل می‌کنند. یادتان باشد اگر اشتباه اولویت‌بندی کنید ضرر می‌کنید(6).

·         براى رسیدن به هدف‏هایتان برنامه‏ریزى کنید.

نکات زیر، جهت برنامه‏ریزى، مى‏توانند سودمند واقع شوند:1. هدف‏هاى درازمدت وضع کنید و براى رسیدن به آنها، مقصدهاى کوچکى را قرار دهید تا شما را به آن هدف‏ها مرتبط سازند.

در هدف گزینى درست، باید ابتدا هدف بلندمدت را تعیین کرد و در راستاى آن هدف بلندمدت، مقصدهایى را مشخص کرد؛ مثلاً «داشتن کسب و کارى مستقل براى خود، در پنج سال آینده»، همان هدف بلندمدت است؛ سپس هر گامى که برداشته مى‏شود، باید در مسیر آن هدف نهایى باشد؛ بدین معنا که باید یک رشته هدف‏هاى کوتاه مدت که معمولاً مقصد خوانده مى‏شوند، تعیین شوند. به سخن دیگر، باید یک هدف بزرگ تعیین کرد و آن هدف را خرد کرد و به هدف‏هاى کوچک‏ترى تقسیم کرد؛ هدف‏هایى که انجام آنها آسان‏تر و در مدتى کوتاه‏تر، تحقق‏پذیر باشند.
2. انرژى خود را ارزیابى کرده، ساعاتى را که مى‏توانید در حد مطلوب کار کنید، مشخص کنید.

·         یک برنامه روزمره تنظیم کنید.

با توجه به این مبنا یعنى اهداف، اولویت‏ها و ساعات کار مطلوب، برنامه کار روزانه‏تان را مشخص کنید و روى کاغذ بیاورید. هیچ چیز براى تنظیم وقت، ارزشمندتر از برنامه مدون روزانه نیست. بدون وجود چنین برنامه‏اى، همواره در خدمت خواسته‏هاى دیگران خواهید بود؛ اما با وجود این برنامه، همواره مى‏دانید در کجا هستید و در کجا باید باشید و با اهمیتى به همین شدت، مى‏دانید با امورى که در طول روز، جلوى رویتان طرح مى‏شوند، چگونه برخورد کنید؛ زیرا ضرورت‏هاى دیگرى از پیش برایتان تعیین شده‏اند. برای مثال فکر کنید صبح که بیدار شدید کار شماره یک را بکنید ( مثلا ایمیل چک کردن ) و سپس کار شما دو را بکنید ( مثلا رفتن به بانک برای امور مالی ) و … در آخر هم یک برنامه جمع‌بندی داشته باشید (5).

·         از ابزارهای مدیریت زمان استفاده کنید.

خوب بدیهی است که حتی یک برگ کاغذ هم می‌تواند ابزار مدیریت زمان باشد، اگر شما کارهای‌تان را مرتب و منظم روی آن بنویسید و تحلیل کنید. چه نرم افزارهای بسیار پیشرفته و چه Outlook ساده همه می‌توانند شما را در رسیدن به مقصودتان کمک کنند. با استفاده از ابزارهای زیادی که وجود دارد زمان بندی روزانه خودتان را بنویسید و کلاه‌تان را قاضی کنید ببینید کجای کار را اشتباه کردید و کجاها را هم درست رفتید. پشت گوش نندازید خیلی زود عیب و ایرادهای کارتان را متوجه می‌شوید (6).

·         «به دیگران محول کردن» را یاد بگیرید.

تلاش نکنید مسئولیت‌هایی بیش از آنچه می‌توانید به صورت معقول انجام دهید را به عهده گیرید (4).

·         به قرار دادن زمان‌های محدودی در میانه فعالیت‌ها خود را عادت بدهید.

خودتان را عادت بدهید بین کارهایی که می‌کنید یک زمان محدود هم در نظر بگیرید برای یک سری کارهای خاص. مثلاً
شما نمی‌توانید کل روز را به ایمیل جواب دادن بگذرانید. ولی می‌توانید بین فعالیت‌های‌تان زمان‌های کوتاه 15 دقیقه‌ای به پاسخ دادن به
Email اختصاص بدهید. همان 15 دقیقه هم باید اصولی پاسخ داد و بی‌جهت ایمیل چک کردن را کش نداد!

·         همه چیز را مرتب و منظم کنید.

نظم و ترتیب بزرگترین عامل در جلوگیری از سرقت وقت شما توسط خودتان است.

·         وقت‌تان را طوری تنظیم کنید که اسیر انتظار نشوید.

طوری برنامه‌ریزی کنید یا در صف انتظار نایستید یا حداقل از قبل بتوانید پیش‌بینی درستی از شرایط پیش رو داشته باشید1.

·         از بهترین زمان روز خود سود ببرید.

ممکن است به این مسئله پى برده باشید که در مواقعى از روز، احساس چابکى و سرحالى ذهنى و جسمى بیشترى مى‏کنید. این مواقع، زمان سرحالى بدن شما نیز هست؛ چون در این اوقات، بهتر مى‏توانید کار کنید. برنامه‏هاى خود را چنان طرح‏ریزى کنید که کارهاى اولویت‏دار شما، بیشتر در این مواقع باشد تا بازده عمل نیز بالا رود.

·         ناخوشایندترین کار هر روز را اول انجام دهید.

یک ضرب‏المثل قدیمى مى‏گوید: «روز خود را با خوردن یک قورباغه زنده شروع کنید». اگر وظایف ناخوشایند و مخالف میل خود را به آخر هر روز موکول کنیم، نتیجه‏اى جز نگرانى و به فکر فرورفتن به بار نخواهد آورد و حتى انجام کارهاى دیگر را نیز تحت‏الشعاع قرار مى‏دهد. از این رو، در صورت امکان، کارهایى را که کمتر مایل به انجام آنها هستید، همان اول روز انجام دهید.

·         براى هر کارى، یک ضرب‏الاجل قرار دهید.

هر کارى را بیش از اندازه طول ندهید. وقتى کارى به قدر کافى خوب انجام شد و شما را به مقصود مورد نظرتان رساند، کافى است و خود را در دام کمال‏طلبى اسیر نکنید.

·         قانون پارتو را فراموش نکنید.

اقتصاددان ایتالیایى، «ویلفردو پارتو»، قانونى در اولویت‏بندى دارد که بسیار مفید است. قانون پارتو مى‏گوید: «تقریباً 80 درصد نتیجه مورد نظر، از 20 درصد تلاش‏هایى حاصل مى‏شود که انجام مى‏دهیم». براى این که کارهاى خود را به صورت مؤثر اولویت‏بندى کنید، باید 20 درصد مهم آن را جدا کنید. وقتى کارهاى مهم تعیین شدند، شما مى‏توانید بر اقداماتى تمرکز کنید که بیشترین نتیجه مورد نظر را حاصل مى‏کنند. هنگام تحلیل چگونگى گذراندن اوقات خود، متوجه خواهید شد که خیلى از اوقات شما صرف کارهاى کوچک و ناچیز مى‏شود. به همین دلیل، توان شما صرف حوزه‏هاى اصلى و حیاتى - که نیازمند تلاش بیشتر هستند - نمى‏شود (5).

·         در برنامه ریزی خود مدت زمانی را صرف خود کنید. برای اینکه به حد‌اکثر عملکرد دست یابید به زمان خواب و استراحت کافی نیاز دارید.

شما یک ماشین نیستید.

-  تا 9 ساعت در شبانه روز بخوابید. این نکته ای است که کمتر توجه می شود محققان دریافته اند که توانایی انجام کارهایی که در بالا ذکر شد را ندارید اگر به اندازه کافی نخوابید. تغذیه صحیح داشته باشید و ورزش کنید البته ورزش مهیج نکنید بلکه کمی نرمش و ورزش سبک به سلامت، شادابی و هوشیاری بیشتر کمک می کند.

-  برنامه ریزی کنید که در هر آخر هفته بازی  کنید. خود را از بازی و تفریح برای مدت طولانی محروم نکنید چون ممکن است در مسیر اشتباهی بیفتید.

-    به خاطر داشته باشید برنامه شما روی سنگ حک نشده است. در مواقعی نیاز به انعطاف پذیری دارید (7).

·         سرعت خود را تنظیم کنید.

مهم است که خود را برای میزان ساعاتی که کار می‌کنید تنظیم کنید. از خود بپرسید که با سرعتی که کار می‌کنید می‌توانید ادامه دهید. خود را با تعداد ساعات زیاد کار خسته نکنید.

·         تعلل نکنید.

وقتی زمان مناسب صرف هدفگذاری و اولویت‌بندی کردید، می‌توانید کارهای مورد نیاز هر روز را تعیین کنید. اگر کارها را در زمان موعد آنها انجام ندهید غیر مؤثر عمل کرده‌اید. یکی از دلایل تعلل، کمالگرا بودن شما باشد. توجه غیر ضروری به جزئیات باعث می‌شود که کارهای دیگر را به تأخیر بیاندازید.

وقتی با کار بزرگی روبرو می­شوید، آن را به بخش­های کوچکتر تقسیم کنید. تقسیم کار به کارهای کوچکتر این امکان را فراهم می­آورد که اجزاء کوچکتر را بدون اضطراب انجام دهید. بزودی درخواهید یافتکه با انجام کارهای تقسیم شده، کل کار بزرگ انجام شده است (4).

·         تقویم برنامه ترم خود را بالای میز یا هر جای دیگر بزنید.

·         زمان همچنان می گذرد! از هر لحظه در دسترس استفاده کنید. حتی لحظات در حال رفت و آمد بین خانه و محل کار، انتظار در یک  اداره (7).

منابع:

  1. رشد
  2. سمینار مدیریت زمان، علیرضا احمدی
  3. سلمان مهدی نژاد قوشچی
  4. مجید امیدوار
  5. سایت همدردی
  6. سایت فرهنگ دیجیتال
  7. سمیه مظفری 


 

تفاوت زنان و مردان

*      تجربه نشان می­دهد که بین ارجحیتهای مردان و زنان تفاوت وجود دارد. مردان، در زنانشان همان اندازه سرمایه­گذاری می­کنند که زنان در مردانشان، اما به شیوه­ای متفاوت. مردان به عمل، موفقیت شغلی و آثار آن در رفاه مادی زوج، استقلال و آسایش خانواده ارجحیت می­دهند. در حالیکه زنان، به نوبه­ی خود رابطه، موفقیت رمانتیک، وابستگی متقابل و ابراز احساسات در بین زوجین و خانواده را مهم می­دانند.

برای زنان صمیمیت، یعنی گفتگو و بحث کردن، مخصوصاً بحث کردن در مورد زن و شوهر. مردان به دشواری این نیاز را درک می­کنند. مطالعات نشان داده که مردان به اندازه زنان حرف می­زنند، با این تفاوت که بیشتر در مورد وقایع و اوضاع اجتماعی صحبت می­کنند و آن هم در جمع دیگران. اما زنان ترجیح می­دهند که در خلوت انس و صمیمیت به تبادل کلام بپردازند: نیاز به ارتباط کلامی، که رنگ عاطفی داشته باشد، یک نیاز زنانه است. برای مرد عاشق بودن یعنی همراه با زن و با وی به انجام امور و کارهای مادی پرداختن. برای زن عاشق بودن یعنی بیان حالتهای روحی و شنیدن احساسات و عواطف طرف مقابل.

پس مرد و زن هر دو ارتباط برقرار می­کنند اما با انتظارات متفاوت.

"همیشه باید به زور از آن­ها حرف کشید و هیچ­وقت نمی­توان

فهمید که مردان واقعاً به چه چیزی فکر می­کنند." هرچه زمان بیشتر می­گذرد، مرد کمتر تمایل نشان می­دهد که با همسر خود حرف بزند و ارتباط کلامی برقرار کند. رفتار مرد اغلب به این صورت است که انگار همسرش را فتح کرده، همه چیز را به او گفته است و دیگر نیازی نیست که وی را در جریان افکار و احساساتش قرار دهد. وقتی زن این موضوع را به او گوشزد می­کند، مرد اغلب جواب می­دهد که نمی­خواهد با مشغولیتهای ذهنی خود "مزاحم" او بشود. اگر زن به ایجاد ارتباط و مخصوصاً ارتباط کلامی نیاز دایمی نداشت، مشکلی نیز به وجود نمی­آمد. زن برای این­که احساس زنده، جذاب و محبوب بودن کند و برای آن که احساس کند با همسر خود در ارتباط دایمی است، نیاز دارد حرف بزند و حرفهایش مورد توجه قرار گیرد. زن از حرف زدن و در میان گذاشتن افکار و احساسات خود بسیار لذت می­برد، الزاماً نه برای حل مشکل بلکه صرفاً برای لذت بردن از سهیم کردن. زن مانند یک چینی حرف می­زند، می­اندیشد، عمل می­کند و فکر می­کند که شوهرش نیز یک چینی است. در حالی که مرد مثل یک ژاپنی حرف می­زند، می­اندیشد، عمل می­کند و مطمئن است که زنش یک ژاپنی است. هر دو به غلط خیال می­کنند که به یک زبان حرف می­زنند، به یک شیوه می­اندیشند و براساس انگیزه­های یکسان عمل می­کنند. آن­ها از کلمات مشابه استفاده می­کنند ولی به آنها معانی متفاوت و در بسیاری اوقات بار عاطفی متفاوت می­دهند.

*      مشاهدات نشان می­دهد که تفاوتهای زن و مرد خیلی بیشتر از تفاوتهای دو فرهنگ مختلف است. برای مرد ارتباط برقرار کردن یعنی تبادل اطلاعات. برای زن، ارتباط برقرار کردن یعنی سهیم شدن و سهیم کردن، صمیمیت و لذت بردن. هدف زن از مکالمه این است که احساس حمایت کند و تا جایی پیش برود که خودش را بفهماند و دیگران را بفهمد. مرد، به دنبال صحبت­های سریع و سطحی، ترجیحاً جالب و بامزه و از همه مهمتر عملی و مفید می­گردد. مرد به ندرت "حرف زدن برای حرف زدن" را دوست دارد. بنابراین مرد باید زبان چینی یاد بگیرد، زن باید زبان ژاپنی یاد بگیرد تا ارتباط آن دو بهبود یابد.

زنان و مردان باید در نظر داشته باشند که همانند هم نیستند و تفاوتهایی که آن­ها را از یکدیگر جدا می­کنند، چقدر زیادند. مرد و زن در عین برابر بودن، متفاوت هستند. کم نشان دادن تفاوتهای زن و مرد حتی می­تواند خطرناک باشد. خطرناک برای هر فردی که درک نکردن زبان جنس مخالف خود را به حساب ناتوانی شخصی خود می­گذارد. خطرناک برای مردانی که وقتی با زنان صحبت می­کنند، از درک واکنش زنان در مقابل گفته­هایشان عاجزند، زیرا آنان را شبیه خود می­پندارند و ...

تفاوت­های ژنتیک:

تحقیقات این حوزه نشان داده­اند که کروموزومy با قد بلند، پرخاشگری، خشونت و تواناییهای تجسم فضایی رابطه دارد. کروموزوم x به نوبه خود با کوچکی جثه، حجب و حیا، حساسیت و تواناییهای کلامی ارتباط پیدا می­کند. اگر این گفته­ها واقعاً صحت داشته باشند، می­توانیم بفهمیم که چرا در زمینه­هایی مانند علوم محض و کامپیوتر، مردان بیشتر از زنان فعالیت دارند و چرا اکثر جنایتهای خشونت آمیز به­وسیله مردان انجام می­گیرد. این تحقیقات همچنین توضیح خواهند داد که چرا زنان به علوم انسانی علاقه دارند و بیشتر دچار افسردگی می­شوند.

تفاوت­های هورمونی:

اگر شما هورمونهای زنانه داشته باشید، شانس بیشتری خواهید داشت که عمر طولانی داشته باشید، اما این احتمال نیز وجود خواهد داشت که افسرده شوید، فوبی یا ترس بدون علت داشته باشید. شما استرس را خوب تحمل می­کنید، اما منش و رفتار شما تحت تاثیر عادت ماهانه قرار می­گیرد، حال و حوصله­ی شما به­طور ناگهانی تغییر می­کند و ممکن است به اختلال پرخوری یا کم­خوری مبتلا شوید، شما در زمینه­ی احساسات و کنترل آن­ها استعداد درخشانی خواهید داشت؛ منطق شما بیشتر برای شهود(بینش) و قدرت درک شما مستقیم و کلامی خواهد بود، راحت و آسودگی اطرافیان مشغله­ی ذهنی شما خواهد بود و مهارت­های دستی ظریف­تر و بهتری خواهید داشت؛ ...

اگر شما هورمون­های مردانه داشته باشید، احتمال بیشتری وجود خواهد داشت که قربانی سقط جنین زودرس بشوید یا در همان دوران اولیه کودکی فوت کنید، سیستم ایمنی بدن شما ضعیف­تر خواهد بود، آسیب­پذیری شما در مقابل حملات قلبی و زخم معده بیشتر خواهد بود؛ بیشتر احتمال خواهد داشت که به بزهکار یا جنایتکار جنایتکار تبدیل شوید، ولی منطق شما منطق ریاضی و تجسم فضایی خواهد بود؛ شما رقابت­گر و سلطه­گر خواهید بود، ولی مشکلات بیانی (لکنت زبان،ناتوانی در خواندن) بیشتری خواهید داشت؛ تمایل خواهید داشت که تنها باشید ....

*      تفاوت­های اندامی:

پسرها زودرس به­دنیا می­آیند. شکل اندامها و رشد مغزی آن­ها به اندازه شکل اندام­ها و رشد مغزی دخترها کامل نشده است. این موضوع می­تواند مرگ و میر بالای پسرها را تبیین کند. تفاوت آن­ها از نظر رشد اندامها مخصوصاً زمانی معلوم می­شود که دخترها زودتر از پسرها می­خزند، می­نشینند، راه می­روند و حرف می­زنند. همان­طور که اکثر مادرها تایید می­کنند، پسرها دیرتر از دخترها لبخند می­زنند و کارهای مربوط به توالت و نظافت را انجام می­دهند. اما به­طور کلی پسرها فعالتر و پرجنب و جوش­تر از دخترها هستند. این تاخیر در دوره بلوغ نیز دیده می­شود، دوره­ای که در آن دخترها از نظر رشد جسمی و روانی، به طور متوسط دو سال از پسرها جلوترند. تقریباً دخترها در 14 سالگی و پسرها در 16 سالگی به پختگی جنسی می­رسند. در این سن، پسرها توانایی دفع منی، نیل به اوج لذت جنسی و تولید مثل را خواهند داشت. دخترها توانایی تولید مثل را به دست خواهند آورد، اما توانایی نیل به اوج لذت جنسی را باید یاد بگیرند. چرا این­گونه است؟ برای اینکه رسیدن به اوج لذت جنسی و دفع منی در مرد برای تولید مثل لازم و حیاتی هستند. این حالت در مورد زن صدق نمی­کند. زن بدون آنکه به اوج لذت جنسی برسد، می­تواند تولید مثل کند؛ حتی ممکن است که هرگز به اوج لذت جنسی نرسد اما تولید مثل داشته باشد.

مسلماً توده استخوانی و ماهیچه­ای در مردان رشدیافته­تر از زنان است. علت قویتر بودن مردان نیز همین است. برعکس، در زنان بافت چربی ضخیم­تر است و به همین علت پوست آنها نرمتر است. فرم بدن در مردان معمولاً مربعی­شکل و در زنان معمولاً گرد است. تعداد موهای بدن مردان بیشتر از تعداد موهای بدن زنان است.

قدرت شنوایی زن، مخصوصاً بعد از زایمان قوی­تر از قدرت شنوایی مرد است و این واقعیت موجب می­شود که مادر با شنیدن صدای گریه بچه زودتر از خواب بیدار شود. قدرت بویایی زن، مخصوصاً در دوره تخم­گذاری می­تواند ده برابر قدرت بویایی مرد باشد. زن نسبت به لمس حساس­تر است. در واقع به­نظر می­رسد که تنها برتری مرد بر زن قدرت بینایی او در روز است.

*      مغز:

ساختمان مغز زن و مرد یکی است، اما تفاوت­های کیفی مهمی با هم دارند که می­توانند برخی تفاوت­های زن و مرد را تبیین کنند. اولین تفاوت در نیمکره­های مغز یافت می­شود، در مرد نیمکره چپ به­طور کلی رشدیافته­تر از نیمکره راست است. درحالیکه در زن هر دو نیمکره به طور محسوس حجم یکسانی دارند. نیمکره چپ تحلیل­گر، جایگاه منطق، استدلال، تفکر عقلانی و زبان است. تخصص نیمکره راست که بیشتر کلی­گراست، در بیان احساسات، ادراک، انجام دادن فعالیت­های بینایی و درک روابط فضایی است. دسترسی می­کند. از آنجا که جسم پینه­ای مغز زنان، در مقایسه با جسم پینه­ای مغز مردان 40 درصد رشدیافته­تر است، زنان بیشتر و سریعتر از مردان می­توانند به عواطف و حافظه­ی خود دسترس پیدا کنند. مرد از این­که می­بیند زنش برخی جزئیات روز عروسی را حتی پس از سی سال فراموش نکرده است، در بهت و تعجب فرو می­رود.

*      سومین تفاوت به سیستم کناری یا لیمبیک مربوط می­شود که در آن هیپوتالاموس مهمترین نقش را ایفا می­کند. هیپوتالاموس چهار عمل را انجام می­دهد: تغذیه، گریز، پرخاشگری و فعالیت جنسی. هیپوتالاموس مغز مردان می­تواند خیلی بزرگتر از هیپوتالاموس زنان باشد. هیپوتالاموس مردان نمی­تواند دو نوع اطلاعات را به طور همزمان درک و ترجمه کند، در حالی که هیپوتالاموس زنان با اینکه کوچکتر است، می­تواند این کار را انجام دهد.  بیش از پیش معلوم شده است که مغز زن کمتر به­صورت جانبی و بیشتر به­صورت کلی عمل می­کند، حالی­که مغز مرد به شیوه تخصصی و سازمان­یافته عمل می­کند. مغز زن مثل یک رادار کار می­کند و به راحتی به مجموعه­ی اطلاعات خود دسترسی دارد و هر یک از دو نیمکره مغز او می­تواند به راحتی با دیگری ارتباط برقرار کند.

میانگین نمرات آزمون­های هوش کلامی زنان همیشه بالاتر از میانگین نمرات آزمون­های هوش کلامی مردان است. به همین ترتیب، میانگین نمرات آزمون­های هوش تجسم فضایی مردان همیشه بالاتر از میانگین نمرات زنان است. بنابراین می­توان گفت که زنان خیلی راحت­تر از مردان می­توانند ارتباط کلامی برقرار کنند و آسانتر از مردان زبان­های دیگران را یاد بگیرند. در عوض مردان آسانتر از زنان می­توانند زمان و مکان را متوجه شوند (مثلاً خواندن نقشه جغرافیا، استفاده از نقشه کشورها، شهرها و جاده­ها).

این باور که زن و مرد مشابه هستند، کاملاً اشتباه است. زن و مرد برابرند اما متفاوت. متفاوت از نظر کیفی نه از نظر کمی.

*      تفاوت­های روانی و رفتاری:

زن به رابطه خود و محیط بیشترین ارجحیت را می­دهد. برای مرد، هیجان بیانگر یک مشکل یا یک تعارض است، پس به دنبال این هیجان می­رود تا آن را از بین ببرد و آرامش روحی­اش را دوباره به­دست بیاورد.

برای زن، هیجان به صورت بهانه برای ایجاد ارتباط درمی­آید. زن می­خواهد هیجان خود را بیان کند، آن را با دیگران تقسیم کند و در مقابل هیجان­های دیگران را به­دست آورد.

-         وقتی زن هیجان خود را برای شوهرش تعریف می­کند، شوهر به­طور خودکار فکر می­کند که خودش قسمتی از مشکل است، او دلیل یا یکی از دلایلی است که این هیجان را به وجود آورده است؛ بنابراین اغلب به حالت دفاعی واکنش نشان می­دهد. شوهر برای آنکه به زنش کمک کند تا هیجان او از بین برود تا هیجان او از بین برود، به جستجوی راه­حلی برای مشکل می­گردد. این کار موجب می­شود که زن فکر کند مرد می­خواهد عیب او را جبران کند یا می­خواهد همیشه حرف آخر را بزند، زیرا مرد هیجان خود را به شیوه عقلانی و اندیشمندانه بیان می­کند. مرد احساس می­کند که مورد حمله قرار گرفته و زن احساس می­کند که درک نشده است.

-          زنان برای ایجاد ارتباط و بیان حالت­های روحی خود، از زبان ارتباطی صمیمانه استفاده می­کنند.

-         مردان از زبان برای انتقال اطلاعات و دریافت آن بهره می­گیرند.

-         برای مرد، زبان عملکرد ابزاری دارد و برای حفظ استقلال او به­کار می­رود.

-          مردان از واقعیت­های عینی و خارجی حرف می­زنند،

-         زنان از ارتباطات عاطفی سخن می­گویند. زن بیشتر از زندگی خصوصی حرف می­زند،

-         در حالی که مرد از زندگی خصوصی خود برای استراحت و تجدید قوا در سکوت بهره می­گیرد.

-         مرد در جمع بیشتر حرف می­زند، " مرد سخنرانی می­کند و زن تظاهر می­کند که گوش می­دهد" . زیرا برای زن زندگی خصوصی اهمیت دارد و نه موقعیت اجتماعی. به علاوه مردان، تنها زمانی در جمع صحبت می­کنند که هر بار فقط یک­نفر حرف بزند، درحالیکه زنان وقتی بیشتر از یک­صدا شنیده می­شود، راحت­تر حرف می­زنند. هنگام حرف زدن، زنان معمولاً دنبال تایید شدن هستند، درحالیکه مردان قدرت­طلبی می­کنند.

-          زنان برای اربتاط برقرار کردن، ناراحتی­ها یا نگرانی­های کوچک خود را تعریف می­کنند؛ مرد، بیان ناراحتی­ها یا نگرانی­ها را به حساب سرزنش یا انتقاد از خود می­گذارد.

*      ارزشهای اصلی مردان عبارت است از: قدرت، شایستگی، کارآمدی، انجام دادن و به پایان بردن کارها. مردان بیشتر به اشیا و چیزها علاقه­مندند. برای مرد مهم است که شایستگی خود را به اثبات برساند و به اهداف خود برسد. برای او کمک خواستن نشانه ضعف است. وقتی از مرد کاری خواسته می­شود که شایستگی و لیاقتاوست احساس افتخار می­کند، اما نمی­داند که صحبت کردن از مشکلات به معنای درخواست راه­حل نیست.

*       زنان به عشق، زیبایی و روابط ارزش زیادی می­دهند. زنان به انسانها و احساسات بیشتر علاقه نشان می دهند. برایشان خیلی مهم است که به خاطر خودشان دوست داشته شوند، برای او کمک کردن به معنای محبت، مورد توجه قرار گرفتن نشانه­ی افتخار و صحبت کردن از مشکلاتی که دارد دریچه­ای است به روی طرف مقابل و نشانه­ای است از عشق.

در واقع باید گفت، زنان و مردان در دنیاهای کاملاً متفاوت، با انتظارات و باورهای بسیار مختلف زندگی می­کنند.

برای داشتن یک رابطه خوب با جنس مخالف همه این تفاوت­ها را باید شناخت و سپس پذیرفت.

از کتاب عزیزم با من حرف بزن... تالیف: ایوان دالر، ترجمه: مهدی گنجی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد